شماره 693    |    04 تير 1404
   

جستجو

بازخوانی تاریخ جنگ در آینه خاطرات:

ضرورت استانداردسازی تاریخ شفاهی و نقدی بر کتاب «راه» تاریخ شفاهی سردار محسن رضایی

ثبت و نگارش تاریخ جنگ، به ویژه دفاع مقدس، یکی از مهم‌ترین وظایف پژوهشگران و مستندسازان تاریخ معاصر کشور است. این کار حساس و خطیر، نیازمند دقت و رعایت اصول روش‌شناسی است تا حاصل، اثری قابل استناد و ماندگار باشد. هر تلاشی در این مسیر ارزشمند است؛ اما بدون رعایت «روش» علمی، حتی بهترین خاطرات نیز ممکن است به روایت‌هایی پراکنده و فاقد انسجام تبدیل شوند.

سیصد و شصت و هشتمین شب خاطره - 1

سیصد و شصت و هشتمین برنامه شب خاطره 1 خرداد 1404 با یاد شهدای خدمت در تالار اندیشه حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه سیدمحمد جوزی، سردار نصرالله سعیدی و مسعود ده‌نمکی به بیان خاطرات خود پرداختند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت.

نیروی انسانی قرارگاه نجف

روایت بهمن کارگر

سردار بهمن کارگر، از مسئولان پرسنلی منطقه ۷ (غرب کشور)، مسئول پرسنلی قرارگاه نجف و معاون نیروی انسانی و آموزشی سپاه یکم ثارالله(ع)، خاطرات خود را در کتاب نیروی انسانی قرارگاه نجف روایت کرده است.

اخبار تاریخ شفاهی خرداد 1404

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارش‌ها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از خرداد 1404 را می‌خوانید.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اول خرداد 1362 بود که به پادگان امام حسین(ع) در تهران رفتیم. البته با سه تجدیدی که در کیسه داشتم. پس از دو روز که در پادگان بیکار بودیم، همه را جمع کردند تا تقسیم کنند. بچه‌های مالک‌اشتر را برای امدادگری انتخاب کردند تا تقسیم کنند ـ در پادگان نیروها از جاهای مختلف بودند، به همین دلیل هر منطقه با نامی شناخته می‌شد. ما جزو گردان مالک‌اشتر بودیم ـ من هم شدم امدادگر!

دوباره تمرینات سخت و طاقت‌فرسای بدنی آغاز شد، منتهی در پادگان امام حسین(ع) تهران. این‌بار برخلاف دوره آموزش قبل نظم و ترتیب و حفظ احترام به برخی اصول نظامی کاملاً باید رعایت می‌شد. اینجا دیگر کاملاً نظامی بود.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.